به گزارش سینماپرس، اولین نشست رسانه انقلاب با موضوع بررسی تضعیف یا تقویت نظام در سینمای معترض و منتقدِ عدالت خواه با آقای «محسن علی اکبری» تهیه کننده آثاری چون مریم مقدس، بلمی به سوی ساحل، پاداش سکوت و… برگزار شد. بخشی از مصاحبه به دلیل نام بردن از برخی چهرههای سینمای و سیاسی حذف شد.
اگر در سینمای موسوم به اجتماعی فضا و پایان بسته را داریم و دائم یک قسمت را در نظر بگیریم که مجموعهای از مشکلات، اختلافات و مسائل در آن است و از آن زاویه مشکلات را تعمیم میدهیم، برخلاف آن سینمای عدالت ضمن اینکه مشکلات و مفاسد را میبیند، ریشهها را میخواهد نشان بدهد و آنها را حل کند. این سینما قهرمانی دارد و الزاما پایان خوش ندارد، ولی یک پایان مشخص و معینی دارد. احساس میشود رویکرد سینما به عدالت خیلی مظلوم واقع شده است. شما بهعنوان یک تهیهکننده میتوانید تعریفی از سینمای عدالت در کشور ما ارائه دهید؟
بهتر است بگوییم در حال حاضر سینمای کشور در اختیار یک عده سودجو و منفعتطلب است که به هر قیمتی به فکر درآمد، فروش و گیشه بیشتر هستند، اصلاً به عدالت و سینمای عدالت نزدیک نیستند. یعنی تا زمانی که این جریان کاملاً صهیونیستی بر سرکار است. منظور از صهیونیستی نه اینکه وابسته به اسرائیل باشند بلکه بدین معنی که همانطور که اسرائیل سرزمینهای فلسطین را گرفت به نظر میآید این جریان دارد در سینمای ما فرهنگ و هنر را شخم میزند و از آن خود میکند). در برنامه ۲۲:۳۰ بخش خبری گفتم برخی از این افراد به گونهای با سینما برخورد میکنند که هر آن باید در انتظار باشیم فیلم «قیصر» یا «رضا موتوری» هم اکران شود، چون تمام المانهای این طیف نیروهای ارزشی ما را نیز سمت خود جذب میکند، چون درآمد بیشتر است. تا جایی میتوانید با بازیگر طنز با موضوعات لوده پیش بروید؛ اما چه بخواهیم و چه نخواهیم روزی مخاطب خسته میشود و اگر بیشتر پیش بروید به فیلمهای زمان شاه میرسید!
مسیری که در حال حاضر، رو به حرکت به سمت سینمای فیلم فارسی است و در این موضوع تعارف نداریم. متأسفانه مدیران ارشد فرهنگی کشور به فروش این فیلمها افتخار میکنند. سال قبل بهعنوان بیلان کاری میگویند ۱۰ فیلم داشتیم که حدود ۲۰۰ میلیارد تومان فروش داشته است، به چه قیمتی؟ آیا باید به قیمت زیرپا گذاشتن خون شهدا، بچههای آزاده و جانباز باشد!؟ آیا مبالغی که اعلام میکنند درآمد است؟ از چه منبعی است؟ آیا از فیلمهای ارزشی است؟ یا از فیلمهای محتوایی و اجتماعی از جنس سبک زندگی است؟ از جنس مخالفت با طلاق و افزایش جمعیت است؟ اصلاً به اینها نگاه نمیشود و برعکس است. نگاه، نگاه طلاق عاطفی، مواد مخدر و… است. چیزی بهعنوان امید ندارید که به عدالت برسید و بخواهیم اینجا بحث کنیم!
در همه جای دنیا هنر هفتم به تثبیت نظام کمک میکند و نه تضعیف آن. در آمریکا فیلمهایی در ارتباط با ارتش آمریکا میسازند، یک لشگر از بین میرود یک سرباز میماند و در نهایت سرباز نماد آمریکا شده و بر قله افتخار قرار میگیرد.
بچههای ارزشی یا باید خانه نشین شوند و فیلم نسازند یا باید به این نوع فیلمها تن دهند. یکی از دوستان ارزشی که ۳ سال پیش فیلمی با موضوع فتنه ساخت، به دلیل بیکاری و امرارمعاش مجبور شد به این افراد باج دهد و برایشان فیلم بسازد. هنوز فیلم اولش تدوین نشده در حال ساخت فیلم دوم است! قبلاً رسانه ملی جایگاهی داشت و اگر در مقاطعی به مشکل سیاسی، خطی و اجتماعی برمیخوردیم، در آن کار میکردیم و در واقع محل امنی برای نیروهای ارزشی بود. الآن رسانه ملی هم نمیتواند جذب کند، مثلاً میگوید پول و بودجه ندارم یا کمتر جذب میکند، مثل دوره آقای لاریجانی نیست. زمانی که فیلمسازان بیکار میشوند فقط میتوانند تا دو سال تحمل کنند، بیشتر از آن تحمل ندارند و بعد مجبور به هر کاری میشوند. کارگردان یا تهیهکننده کارش را بلد است و سراغ سینمایی میرود که تفکر صهیونیستی دارد و در حال شخم زدن فرهنگ و هنر انقلاب است.
معتقدم این با برنامه انجام میشود، دستهایی پشت پرده است و نباید ساده نگاه کنیم، نگوییم ۴ نفر پول میبرند یا میآورند. متأسفانه اتاق فکرهایی وجود دارد و مردم را به این سمت سوق میدهند و تا حدودی موفق شدند. در مجموع مباحث تحکیم بنیان خانواده، عدالت اجتماعی و… گمشده است.
چرا سینماگران کمتر به سمت مضامین عدالت محورانه میروند؟ چرا این موضوع حتی در میان سینماگران ارزشی نیز کمرنگ است؟ آیا یکی از دلایل این است که اگر بخواهند به سمت نشان دادن مفاسد و ریشههای آن بروند، موجب تضعیف نظام میشود؟
خیر، اتفاقاً برعکس است. در همه جای دنیا هنر هفتم به تثبیت نظام کمک میکند و نه تضعیف آن. در آمریکا فیلمهایی در ارتباط با ارتش آمریکا میسازند، یک لشگر از بین میرود یک سرباز میماند و در نهایت سرباز نماد آمریکا شده و بر قله افتخار قرار میگیرد. پس ما بیاییم شکستهایمان را در جنگ نشان دهیم؟ خیر اینگونه نیست، باید از طریق سینما بهترین گزینهها را مطرح کنیم و این نوع بیان است که مهم است. فیلم اجتماعی طنز (کتاب قانون) را ساختم و خواستم بگویم دروغ، غیبت و تهمت طبق قرآن کریم حرام است. این فیلم نهتنها لطمه به ایران و هویت ایرانی نزد بلکه تلنگری بود که عادت کنیم کمتر این گناهان را انجام دهیم. در خصوص عدالت هم هیچ مخالفتی با ساخت فیلم نیست.
به نظرم در قالب اجتماعی به راحتی میتوانیم وارد صحبت عدالت و مفاسد اجتماعی بشویم. کسی مخالف گفتگوی سینما و انتقادات نیست.
برخی از تهیه کنندگان معتقد هستند که امثال ما خیلی دوست داریم در مورد مفاسد موجود در ساختار سیاسی فیلم بسازیم اما سیاسیون نمیگذارند! درحالی که یکی از چهرههایی که همیشه در این موضوع حمایت و نقد کرده مقام معظم رهبری است. الزاماً قرار نیست بخواهیم مفاسد را در ساختار سیاسی نشان بدهیم، موضوع طبقه فقیر و غنی بحث جدایی است که هیچ ربطی به قوه قضائیه و نیروی انتظامی ندارد، میتواند فیلم عدالت محوری هم باشد.
برخی از تهیه کنندگان خودشان آلوده به سرمایهداری و سیاست هستند و امکان دارد تا ساخت فیلمهایی با مضامین عدالت و مبارزه با سرمایه داری تیری بشود به سمت خودشان!
در مورد طلاق، فیلم طنز «همیشه پای یک زن در میان است» که رمان آن برای «سید مهدی شجاعی» بود. در آن فیلم خواستم بگویم دخترخانم، اگر طلاق بگیری هر آنچه تا امروز برایت امنیت هست تبدیل به ناامنی میشود. سعی کردیم اگر میخواهیم در حوزه اجتماعی کار کنیم حرفی برای گفتن داشته باشیم. وقتی یک دخترم فیلم را دید، گفت بابا! چقدر خوب است که آدم ازدواج کند. همین یک جمله برایم کافی است. اینکه احساس کنی یک مرد، حتی یک استخوان روی ویلچر و تخت باشد و اسمش روی سرت باشد، کافی است. نیازی نیست دستش در دستت باشد راه بروی، آن حس ناخودآگاه در مخاطبی که از کنارت رد میشود برایت یک حریم ایجاد میکند احترام خاصی قائل است. وقتی طلاق میگیری، این حریم کنار میرود و ناامن میشوید.
منظورم این است که به نظرم در قالب اجتماعی به راحتی میتوانیم وارد صحبت عدالت و مفاسد اجتماعی بشویم. کسی مخالف گفتگوی سینما و انتقادات نیست. «مهران مدیری» را ببینید با زبان بیزبانی میگوید که اگر سراغ جامعه پزشکی بروم از من شکایت میکنند، سراغ جامعه مهندسی بروم همین میشود، هیچ کجای دنیا این شکلی نیست! در تمام دنیا قاعدهای است که فیلمساز به جز مباحث اخلاقی مصونیت دارد، ما به دلیل اینکه قانون نداریم مشکل داریم. هر آنچه در بحث سیاسی، اجتماعی و نقد جامعه هست به راحتی در کشورهای دیگر انجام میدهند، نهتنها مخالفتی نیست بلکه موافقت میشود. در ایران وقتی پروانه نمایش به یک فیلم داده میشود توقیف مجددش معنی ندارد جز اینکه آن را بزرگ کرده باشد. فیلم «من عصبانی نیستم» را اکران کنید ببینید چقدر میفروشد؟ آیا مردم از آن استقبال میکنند؟ اصلاً مردم علاقهای به این فیلمها ندارند. دوست داشتم «کتاب قانون ۲» را بسازم حالا برعکس ببینیم، آن دختر هم مشکلاتی دارد که نفهمیده است، به فهم او از قرآن کمک کنم؛ یعنی ترجمه را خوانده و تفسیر را نفهمیده است. اینطرف برایش شخصیتهایی بگذاریم که در درام بعدی به سؤالات او پاسخ دهد.
شما باید بدانید آنچه اسمش خطوط قرمز است فیلمساز آن را رعایت میکند – خطوط قرمز ما زیاد نیست، دیانت، رهبری و انقلاب است. در خطوط قرمز ما اقتصاد، مفاسد و اعتیاد نیست – هر فیلمسازی به راحتی میتواند در این عرصه ورود کند، چرا نمیآید!؟
پس از طرفی برخی منکر تضعیف نظام هستند درحالی که این امر باعث تقویت نظام میشود، البته تأیید کردید برخی از چهرهها و مسئولان هستند که سنگاندازی میکنند ولی میشود از آن رد شد.
در جاهایی خودمان را از بنیانگذاران حوزه هنری میبینیم. حوزه هنر و اندیشه انقلاب اسلامی در سال ۵۹ تأسیس شد و بنده از سال ۶۰ وارد شدم. این حوزه ساخته شد تا در عرصه هنر بتوانیم حرفهای انقلاب و هر خلائی که در سینما احساس میشد را بیان کنیم، چون در آن مقطع سینماگری نبود و همه رفته بودند. «گورکن» اولین فیلمم در آن زمان بود که با آقای «هنرمند» کار کردم و در مورد موشکباران و مقاومت مردم «دزفول» بود. فیلم بعدی «بلمی به سوی ساحل» با مرحوم «ملاقلیپور» بود، «پرواز در شب» را هم ساختم.
در آن دوره، حوزه هنری و مؤسسه سینمایی بنیاد مستضعفان – اخیراً مؤسسه سینمای اوج – موظف بودند مشکلات، ارائه راهکار، به تصویر کشیدن لحظات انقلاب، حرفها و ناگفتههای انقلاب را بیان کنند. تا زمانی که حضرت امام (ره) زنده بودند مسیر حوزه هنری درست بود. از سال ۷۰ که درگیر نظام سرمایهداری شدیم و زندگی تجملاتی و تشریفاتی، واردات ماشینهای خارجی، ساختن ویلاها و برجهای آنچنانی شروع شد، در واقع مسیر محفلهای هنری مثل حوزه هنری عوض شد و هنرمندانی هم که قرار بود در اینجا حرفهای خوبی بزنند مسیرشان عوض شد، چون احساس کردند تا کی در حوزه بمانند و مثلاً ماهی ۵ یا ۱۰ هزار تومان حقوق بگیرند، چون دیدند دوستشان فلان فیلم را ساخت، فلان بقال برج آنچنانی میسازد و سود میبرد.
این ادامه پیدا کرد به شکلی که از بچههای دهه ۶۰ که امیدهای فرهنگ و هنر انقلاب بودند، خیلی کم شدند و آن امید تقریباً به ناامیدی میرسد ولی هنوز دیر نشده است. نمیدانم چرا برخی مسئولین ما خودشان را به نشنیدن میزنند، ولی من هنرمند که بیش از ۲۰ بار از مقام معظم رهبری بحث فرهنگ یا تهاجم یا نفوذ فرهنگی را شنیدم و فهمیدم که ایشان دغدغه دارند، نمیدانم چرا رسانه ملی و دیگر نهادها گوش نمیدهند!؟ اسپانسر سریالی که در مورد مفاسد میسازیم «برنج محسن» است، بعد از ۲ ماه از پخش سریال ۲۰:۳۰ اعلام میکند برنج محسن مزخرفترین برنج و بزرگترین قاچاقچی است و کلی ضرر دارد! شما بهعنوان یک مخاطب میگویید چه شد!؟ من که یک ماه افطارم را با برنج محسن باز کردم، الآن شده قاچاقچی!؟ این از عملکرد رسانه ملی ماست.
ارگانهایی مثل رسانه ملی، بنیاد مستضعفان و حوزه هنری که مستقیم زیر نظر حضرت آقا است وظیفهشان است که مطالب حضرت آقا را حلقه گوششان کنند، هنرمندان ارزشی را جذب و با آنها کار کنند. اگر توقع از بخش خصوصی داریم توقع بیجایی است.
رسانه ملی ناخودآگاه کاری میکند که وقتی به عنوان یک کارمند سرکار هستم یک باج به نام رشوه و ربا بگیرم، نزول بدهم یا بگیرم، رسانه ملی این کار را میکند و یک بخش هم سینما است. اگر رسانه ملی سیاستها را درست جلو برده بود، به اینجا نمیرسیدیم.
پس موضوع عدالت بین اینها محجور است به این دلیل است که کمتر این مضامین را مورد توجه قرار میدهند؟
بله.
آیا تهیه کننده، فیلمساز، نویسنده و کارگردان بصورت خودجوش نمیتوانند این مضامین را بهعنوان دغدغه داشته باشند و جلو بروند و بسازند، آیا باز مانعی وجود دارد؟
الآن حس شما از تهیه کننده کسی است که پول دارد و این غلط است. سرمایه گذار با تهیه کننده دو مقوله جدا هستند. تهیه کننده میتواند سرمایه گذار هم باشد ولی الزاماً تهیه کننده سرمایه گذار نیست. تهیه کننده کسی است که صاحب فکر و ایده پرداز است، ایده را با نویسنده به فیلمنامه تبدیل میکنند، کارگردان را انتخاب میکنند و تبدیل به فیلم میشود و سرمایه برمیگردد. ولی شخصاً قصهای را میخواستم بگویم، قصه سوءاستفاده از قرآن بود، فیلم «یاسین» را ساختم که کار اول کارگردان بود. قانوناً دولت باید بهعنوان فیلم اول، کمک میکرد در صورتی که اعلام کردند ۴ سال کار نکنم ولی گفتم کار میکنم، آن فیلم را با ۸۰۰ میلیون ساختم. در زمان اکران، همان مافیای پخش، سانس ۳ بعدازظهر ماه رمضان را داد، سانس شب برای «گینس» و «نهنگ عنبر» تا اذان صبح بود! گفتم یک نصف سانس بین آن را بدهید! ۸۰۰ میلیون تومان تبدیل شد به فروش ماشین، خانه من و از بدهیها که داده شد. ما چقدر میتوانیم از این ریسکها بکنیم!؟
شاید آن ریشهای که سینمای عدالت میخواهد بزند که عبارت از تفکر سرمایهداری باشد، خودش یک غول بیابانی شده که دارد ما را زمین میزند. دکتر «مدقق» کارشناس برنامه «شهر فرنگ» میگفتند تفکر سرمایهداری و اکران فیلمها را قبول ندارم. هر سالن سینما هر جا باشد یک ملک خصوصی است و مالک دارد. خیلی روشن است مینشینند با تهیهکننده قرارداد میبندند یک مفادی است و خودشان قرارداد میبندند. مثال «فروشنده» را زدم گفتم کامل روشن است؛ یعنی یک تفکری است که آن چیزی که پول بیشتری دارد را میخواهد، ولی زیر بار نمیرفتند.
ایشان بیشتر کارشناس است و کننده کار نیست، زمانی که حوزه هنری سینما را از بنیاد مستضعفان تحویل گرفت، چون سالن برای بنیاد بود به دستور مقام معظم رهبری که آن موقع رئیسجمهور بودند، امر کردند که سینما از بنیاد به حوزه هنری برود. حضرت آقا از ابتدا حامی عوامل حوزه هنری بودند. با این تفکر که فیلمهایی که چه در حوزه و چه در بیرون از حوزه با ملاک و معیار حوزه هنری ساخته میشود، یک امکانی برای اکرانش باشد. اصلاً علت واگذاری این سینما به حوزه هنری همین است. الآن حوزه هنری فیلمهای ارزشی خود را اکران نمیکند.
فقط فیلمهایی که موجودیتی برای خودش باشد را تحریم میکند.
خیر، بحث تحریم جدی نیست، در ظاهر تحریم ولی در لابی پشت پرده تحریم نیست، سانسهای فوقالعاده برای فیلمها میگذارد. اگر یکبار آقای مؤمنی شریف یا هر مسئول حوزه بیاید مطرح کند اگر فیلمی با مضمون عدالت، قرآن، دین و دفاع مقدس ساخته شود من اکرانش را تضمین میکنم. سرمایه گذاری که الآن روی فیلمهایشاین سرمایهگذاری میکند میگوید خوب است، حوزه هنری ۱۱۰ سالن سینما دارد و حاضرم برای این فیلم سرمایهگذاری کنم تا در سینماها پولم برگردد، ولی وقتی یک سالن در اختیار خود نداریم حالا بیایم درباره مسائل ارزشی صحبت کنم و فیلم بسازم!؟ هیچ سرمایهگذاری جلو نمیآید.
میتوانم از بیرون سرمایه گذار جذب و با موضوع عدالت کار کنم. ولی الآن سرمایه گذار بیرون میگوید کدام سینما و سالن موضوع ارزشی تو را میخواهد!؟
الآن دفاتر پخش ما بنگاه معاملاتی شدند و قانونی نیستند. پخش زمانی درست است که در تولید شما و سرمایهگذاری شریک شده باشد، وقتی میخواهد ۱۰، ۲۰ درصد بهعنوان کارمزد بردارد، از چه دارید کارمزد برمیدارید؟ باید در آورده و سرمایه گذاری آن فیلم طوری که در تمام دنیا است، دخیل باشید. اینطوری اکران فیلم تضمین میشود. اگر بدانیم فیلممان اکران میشود؛ دغدغه خودم فیلمهای ارزشی است. الآن بالای ۴ سال است در تلویزیون کار نکردم حداقل ۵ بار مرا صدا کردند، ۵ تا فیلمنامه دادند که موضوعشان طنز بود. گفتم اینکاره نیستم انجام نمیدهم، برای کارهای بیابانی و تاریخی راحتتر هستم، چون آخر این کارها به ضرر فرهنگ و هنر و دیانت این مردم است. اخیراً سریال «نفوذ» را شروع کردم که برای سال ۵۷ است و دغدغه و مفاهیم انقلاب را دارد.
دغدغه من کار ارزشی، عدالت، فیلمسازی در مورد مفاسد، بنیان خانواده، تعدد فرزند و… است. الآن از نظر نسل داریم از بین میرویم. اگر اینطور پیش برویم ایران شیعه از بین میرود. مردم از تلویزیون یا سینما یاد گرفتند.
تجملات منشأ تمام اتفاقات میشود. وقتی مرد خانواده نتواند خودش را همرنگ جماعت کند مجبور است دزدی کند. رسانه ملی ناخودآگاه کاری میکند که وقتی به عنوان یک کارمند سرکار هستم یک باج به نام رشوه و ربا بگیرم، نزول بدهم یا بگیرم، رسانه ملی این کار را میکند و یک بخش هم سینما است. اگر رسانه ملی سیاستها را درست جلو برده بود، به اینجا نمیرسیدیم.
باید آغازگر مباحثی که میفرمایید رسانه ملی باشد، در تداوم سینمای ملی باید وارد شود. هنرمندان ما بهاندازه کافی برای گفتن این حرفها دغدغه مند هستند و از قول ۲۰، ۳۰ نفرشان میگویم. ما هنرمندی را داریم که به خاطر این بیعدالتیها شب خوابش نمیبرد و میخواهد آن را به تصویر بکشد ولی امکان برایش نیست. جاهایی که مدعی هنر اسلامی و انقلابی هستند باید جلو بیایند و اعلام کنند میخواهیم با این مضامین کار کنیم، شما ببینید یک هنرمند چقدر سختی باید بکشد.
سازمان سینمایی اوج آمد که فکر نمیکنم ۲۰، ۳۰ نفر بیشتر باشند ولی خروجی آن «ایستاده در غبار و بادیگارد» شد. پس میتوان، یعنی هم هنرمند و هم توانش است مشکل ما سرمایه است.
علیالقاعده حداقل از سازمان اوج میشود انتظار داشت که مضامین عدالت محور را در سینما رواج دهد. باید موضوع انقلاب، جنگ و… باشد ولی عدالت واقعاً مظلوم واقع شده است. اوج و چنین سازمانهایی توجه واقعی دارند میکنند، باید تکان واقعی به عدالت بدهند.
در کشوری هستیم که علیرغم اینکه میگوییم مشکلات مالی هست اما ۱۲۳ میلیارد خرج پروژه پیامبر(ص) میکنیم. ۱۲۳ میلیارد تومان یعنی ۱۲۳ فیلم سینمایی. کل تولیدات سال ما به ۱۱۰ فیلم نرسیده است. با پول یک فیلم میشود ۱۲۰ فیلم ساخت، اگر هم بگوییم فیلم فاخر میخواهیم بسازیم حدود ۵/۱ میلیارد تومان خرج دارد. پس توان این را داریم در سال، ۵۰ فیلم سینمایی با موضوع عدالت فقط توسط بنیاد مستضعفان بسازیم؛ بنابراین پول و مکان هست باید مدیریت شود.
میتوانم از بیرون سرمایه گذار جذب و با موضوع عدالت کار کنم. ولی الآن سرمایه گذار بیرون میگوید کدام سینما و سالن موضوع ارزشی تو را میخواهد!؟ یکی از مباحث اصلی ما سالن است. بخش خصوصی که سالن سینما دارد نمیشود زیاد به آن فشار آورد، بههرحال سرمایه شخصی او است از هر راهی هم آورده است نوش جانش باشد. در بخش دولتی هم تعداد قابلتوجهی سالن سینمایی است. الآن در کشور حدود ۳۴۰ سالن سینما داریم. شما در سال هر تعداد فیلم با این مباحث تولید کنید قابلیت اکران دارند، به شرطی که مدیریت حوزه هنری بفهمد باید گفتههای مقام معظم رهبری حفظه الله روی زمین نماند، نفر اول هم خودش باید اجرا کند و ما هنرمندان گوش میدهیم. هر لحظه اراده کنند ما آمادهایم، این کلام را از قول ۳۰، ۴۰ نفر از در مقام کارگردان، نویسنده، تهیهکننده و بازیگر هنرمندان میگویم. با جان و دل حاضر هستند روی این موضوعات کار کنند تا موضوعات طنز و لوده.
الحمدلله حضرت آقا امنیت داده و بارها عنوان کرده اگر در نزدیکی من هم کسی هست بیایید بگیرید و ببندید و محاکمه کنید، من مشکلی ندارم.
نکتهای که در لفافه اشاره شد نقد ساختار سیاسی در سینمای آمریکا است، چون برای خودم خیلی جذاب است. آنها در این موضوع خیلی هوشمند هستند و میآیند شاخ و برگ حرص میکنند. یک ژانر موضوعی به نام فیلمهای قانونی (Law Movies) که مدام موضوع دادگاه و دستگاه قضایی است، ولی هیچوقت به ریشهها اشاره نمیکنند، چون به سرمایهداری و ساختار مرکزی خود آمریکا میخورد. این نشان میدهد فضا برای بحثوجدل در سیاست باز است، ساختار را نقد میکند و آمریکا را هم قدرتمند میکند. اینجا با فرض اینکه نهادها کمک کردند و شما هم توانستید فیلم خود را بسازید اگر بخواهید موضوع ساختار سیاسی را به خاطر عدالت نقد کنید چطور باید ترسیم شود؟
کلیت سینما یک تعریف بیشتر ندارد، همان تعریفی که در آمریکا است اینجا هم هست نوع فرهنگ و گفتمانش فرق میکند.
باید گفتمان چطور باشد؟
در بحث برخورد با مفاسد به نظرم باید آنقدر میدان باز باشد که از نزدیکترین فرد به مقام معظم رهبری تا رئیسجمهور و برادرش، اگر مشکل داشت بتوانید ورود کنید. مردم باید بهعنوان فیلمساز به شما اعتماد کنند. اگر شما یک قاضی را نشان دهید رشوهای را گرفته و پرونده قتل را تبدیل به حبس ابد کرد، زیاد برای مردم جذاب نیست. مردم میخواهند بدانند وقتی آقای «احمدینژاد» رئیسجمهور بود چرا برادرش «داوود احمدینژاد» سال دوم رها کرد و رفت!؟ مگر چه دید؟ چه اتفاقی رخ داد؟ داوود احمدینژاد رئیس بازرسی دفتر نهاد بود. چرا قوه قضائیه با برادر آقای «روحانی» که دزدی مستقیم کرده است مماشات میکند!؟ مردم اینها را میخواهند.
یعنی ریشهها.
بله. مردم میخواهند به فیلمساز اعتماد کنند. شما نمیتوانید حس کنید مردم الآن نمیدانند مشکلات احمدی نژاد یا روحانی با برادرانشان چه بود، مردم همه را میدانند ولی ماندند چرا فیلمساز ما از این حرفها نمیزند. بحث جرأت و امنیت است. الحمدلله حضرت آقا امنیت داده و بارها عنوان کرده اگر در نزدیکی من هم کسی هست بیایید بگیرید و ببندید و محاکمه کنید، من مشکلی ندارم. رهبری ما اینقدر راحت است، پس چرا جلو نمیرویم؟ چون سرمایهگذار میداند اگر به این مبحث ورود کند فیلم توقیف میشود.
صحبتی که در مورد دختر آقای لاریجانی رئیس قوه قضائیه شد. اتفاقی که در آمریکا میافتد این است که به فیلمساز میگویند باشد برو، اگر این پرونده درست بود تا آخر آن برو و فیلمتان را بسازید. شاید قوه قضائیه با آن فیلم عوض شود اما چه اتفاقی اینطرف میافتد؟ نظام ثابت و قویتر میشود. ترس ما همیشه این است که اگر این حرف را بزنیم مردم چه کار میکنند؟ مردم همه چیز را میدانند. وقتی آقای روحانی در مناظره میگوید اگر اسم برادرم را بیاورید بلند میشوم میروم، قبل از اینکه او بیرون بیاید مردم این حرف را شنیدند.
یکی از موضوعاتی که میخواستم کار کنم، علیرغم اینکه خیلی به رفیقدوست علاقه دارم، سر قضیه مرتضی که در زندان گیر کرد میخواستم فیلمش را بسازم، گفتند آقا نکن. گفتم شما یک بدبخت دیگر را آوردید بیجهت اعدام کردید، این باید اعدام میشد. نمیدانم قصه آن یادتان هست یا خیر؟ «فاضل خداداد»! حکم اعدام مرتضی رفیقدوست آمد منتها گفت من نبودم یکی به اسم فاضل خداداد بود. فاضل خداداد از قدیمیهای زمان شاه بود که در خارج زندگی میکرد، به او گفتند آقای خداداد شما بیایید فقط بهعنوان شاهد اینجا را امضاء کنید، وقتی به ایران رسید حکم اعدامش صادر و آقای رفیقدوست حبس ابد شد و بعد عفو خورد و بیرون آمد. یا وقتی نتوانید با شهرام جزایری برخورد کنید، مگر او کیست!؟ بعد کار به جایی میرسد که مردم اعتمادشان را از دست میدهند، وقتی اعتماد از بین رفت وابسته به BBC و CNN میشوند و سریالهای خود را در شبکه GEM میبینند.
پس میفرمایید مسئولین خیلی مانعتراشی میکنند؟
اصلاً نمیگذارند ورود کنیم، چون اکثراً مشکل دارند.
مشکل دارند، نگران تضعیف نظام نیستند!
بله! تمام این معضلات به مسئولین ما برمیگردند. هنرمندان ما همیشه آماده هستند. حضرت آقا بارها گفتند ما شنیدیم، داریم غصه میخوریم که میشنویم و هیچ غلطی نمیتوانیم بکنیم، ما دغدغه حضرت آقا را درک میکنیم ولی نمیتوانیم حرف بزنیم. حرف زدن ما این میشود که من خانه و ماشینم را فروختم، عیبی ندارد چیز دیگری ندارم. الآن چه دارم که برای این نوع کار فرهنگی بگذارم. آنجایی که پول زیرمجموعه خود حضرت آقا است مثل حوزه هنری، بنیاد مستضعفان و رسانه ملی باید بیایند و مفاسد و عدالت دغدغهشان بشود. وقتی آنها چنین دغدغهای ندارند از هنرمند بخش خصوصی نمیشود توقع داشت.
پس نتیجه اینکه هنرمند آماده است. از طرفی مسئولین هستند که به خاطر تفکر سرمایهداری خودشان نمیگذارند و از طرف دیگر نهادهایی که با ما همسو و همجهت هستند بعضا خودشان آلوده به تفکر سرمایهداری شدند و باز آنها هم نمیتوانند زمینه را باز کنند. پس فرهنگ و دیالوگ سینمای عدالت ما باید پرداختن به ریشههای مفاسد باشد که معتقد هستید این موجب تقویت نظام و اعتماد بیشتر مردم میشود ما نمیخواهیم و نباید مثل دیالوگ سینمای آمریکایی باشد که شاخ و برگ را بزند.
بله البته باید با فرهنگ و گفتار خودمان باشد و مردم هم این نوع سینما را دوست خواهند داشت و تشویق میکنند.
متشکرم.
*رسانه انقلاب
ارسال نظر